خانه / اخبار / اجتماعی / بازدید خبرنگاران آناج از بخش کودک موسسه نابینایان بصیر

بازدید خبرنگاران آناج از بخش کودک موسسه نابینایان بصیر

بازدید: 201

بازدید خبرنگاران آناج از بخش کودک موسسه نابینایان بصیر

گروه اجتماعی آناج: می گویم بچه ها شعری بخوانید، رضا می گوید: اگر شعر بخوانیم ما را می برید حرم امام رضا(ع)؟ مربی درنگ نمی کند و زود می گوید: رضا و بچه ها شعری برای خانم خبرنگار بخوانید قرار است برویم مشهد..

تا اسم مشهد را می شنوند، ذوق می کنند، رضا کودک هفت ساله نابینایی که از دیگر بچه ها پر جنب و جوش تر است با صدای بلند شعر می خواند، عجیب است حتی شعرشان هم برای امام رضا (ع) است، دست به سینه می خوانند، آقام آقام…

روز شنبه به همراه عکاسمان سری به موسسه بصیر نابینایان برای آشنایی با بچه های مهد کودک می زنیم، قبل از اینکه بچه ها را ملاقات کنیم، پای درد و دل مادران این کودکان نابینا می نشینیم..

مادرانی که چراغی شده اند برای کودکان نابینایشان و با مهر مادری خود می سوزند تا زندگی کودکانشان روشن شود..

خانم پورمنصوری نیز یکی از مادرانی است که در گفتگو با آناج می گوید: پسر من که هفت سال دارد نابیناست، چند سال است که با این موسسه آشنا شده و به خاطر فرزندم به آن مراجعه کردم، خوشبختانه همیشه با آغوش باز پذیرای ما هستند و تا بحال هر خواسته ای که داشتیم در حد توان برآورده کرده اند، بنده جدیدا به عنوان هیئت امنا انتخاب شده ام و با دیگر مسوولان همفکری می کنم و این طور نیست که صرفا به عنوان مادر معلول باشم موسسه برای ما یک طرفه تصمیم بگیرد. ما هرچه را که به پیشرفت فرزندانمان کمک کند به اطلاع مسوولین می رسانیم و آنها نیز با شنیدن نظرات ما در صورت امکان خواسته هایمان را برآورده می کنند. مثلا شاید برگزاری کلاس زبان، موسیقی، کاردستی و غیره به پیشرفت کودکانمان کمک کند که ما آن را مطالبه می کنیم و موسسه نیز خدمات مورد نیاز را ارائه می کند.

وی اظهار می کند: البته در این عرصه محدودیت هایی نیز وجود دارد؛ از جمله محدودیت های مالی که ما برای انجام خیلی از کارها و اجرای برخی از برنامه ها نیاز به امکانات مالی بیشتری داریم، نبود فضا و کمبود اتاق برای بچه ها از دیگر محدودیت هاست.

این مادر فداکار می گوید: جهت توسعه ی موسسه باید فعالیت هایی در ابعاد مختلف در آن انجام بگیرد. کودکان در سنی هستند که خیلی خوب می توان آنها را آموزش داد لذا تفریحات باید توام با آموزش باشد. بدین منظور اتاقی تشکیل داده ایم که طی آن فضایی فراهم شده که بچه ها می توانند فعالیت کنند، کارهای دستی درست کنند و فعالیت هایی را انجام بدهند که بتوانند دست هایشان را با مغزهایشان هماهنگ کنند، در کلاس های زبان مربیان زبده تدریس می کنند تا بچه های ما همگام با کودکان بینای خارج از موسسه پیشرفت و همپای آنان در مسابقات و آزمون های سراسری شرکت کنند.

پور منصور خاطرنشان می کند: از مسوولین انتظار داریم حمایت بیشتری از موسسه بکنند و فضا و امکانات بیشتری در اختیار آن قرار بدهند تا این فضا گسترش یابد چون رده سنی اعضای معلول این موسسه صرفا کودکان نیستند بلکه افرادی در سن های مختلف حتی بزرگسالانی هستند که باید در کارگاه های مربوطه آموزش ببینند و مهارت های لازم را کسب کنند تا از این طریق بتوانند در جامعه کسب درآمد کرده و به نوعی گلیم خود را از آب بیرون بکشند و به جامعه تحمیل نشوند، یکی از اهداف موسسه این است که وقتی نابینایی به سن فعالیت در جامعه رسید بتواند در آن خدمت کند نه اینکه به جامعه تحمیل شود.کارهای ماحصل فعالیت های کارگاهی نابینایان در نمایشگاه در معرض بازدید قرار می گیرد که انتظار داریم تبلیغات لازم صورت بگیرد تا مردم از وجود نمایشگاه مطلع شوند.

مردم تیغی به قلبمان می زنند

به چهره تک تک مادران نگاه می کنم، غمی نهفته در چهره هایشان است، دردی در دلشان خانه کرده است، آنها از نابینا شدن کودکانشان رنجور نیستند، بلکه نگاه جامعه به فرزندانشان آنها را دلگیر کرده است..

. برخی با حرف و زخم زبان تیغی به قلبمان می زنند و می گویند: چرا مواظب نبودی و این بلا را سر بچه ات آوردی، چرا با به دنیا آوردن این کودک هم او و هم خودت را بدبخت کرده ای..آنها نمی دانند که این مصلحت خداوند بوده است و من در کنار کودک نابینایم خوشبخت هستم.مادری دیگر که دو دختر دو قلوی نابینا دارد، می گوید: کودکان من به دلیل یک اشتباه پزشکی در همان بدو تولد نابینا شدند، اکنون فشاری که از سوی جامعه بر ما مادران تحمیل می شود بیشتر از معلولیت فرزندانمان است، متاسفانه به دلیل عدم حمایت برخی سازمان های دولتی، خانواده نابینایان هزینه های زیادی را متحمل می شود.انتظار داریم که سازمانی چون بهزیستی حقوقی ماهیانه برای حمایت از آموزش و تحصیل این کودکان در نظر بگیرد.

مادر احسان کودک نابینایی که علاقه زیادی به موسیقی دارد، اظهار می کند: احسان پسر کوچکم با اینکه نابینا است ولی علاقه شدیدی به موسیقی دارد ولی به دلیل هزینه های زیاد کلاس های موسیقی قادر نیستیم کودکمان را در این کلاس ها ثبت نام کنیم.

از اتاق که خارج می شوم، سر و صدای بچه ها به گوش می رسد، به سمت دری می روم که عکسی کارتونی به آن چسبانده اند، در را می زنم و وارد می شوم، بچه ها سکوت می کنند، انگار که وجود غریبه ای را احساس کرده باشند، مربی با صدای بلند می گوید: بچه ها مهمان داریم، سلام کنید..

با صدای بلند سلام می کنند، می گویم: بچه ها من جلیلی هستم، اومدم با شما دوست بشم..

رضا که پسر بچه هفت ساله ای است، جواب می دهد: خانم شما هم قرار است با ما بروید مشهد؟

لبخندی می زنم و می گویم: رضا جان اگر قسمت بشود، من هم دوست دارم با شما بیایم..

خانم محمدی نیا که مربی بچه ها هست و کلی مطالب خوب، شعر، قرآن و کاردستی به بچه ها آموزش می دهد، به بچه ها می گوید: بچه ها شروع کنید به دعا خواندن..

 

رضا، ابوالفضل، احسان، عطا، علی اصغر، بهناز و آیناز، کودکان معصوم نابینا، دست های کوچکشان را بالا می برند و دعا می کنند: خدیا خانم مربی ما را همیشه سلامت کن تا به ما درس و نقاشی و کارهای خوب یاد بدهد..

رضا باز هم دعای امام رضا (ع) را می خواند و بعد به بازوی علی اصغر هم می زند و می گوید: علی اصغر تو هم با من بخوان..

رضا می گوید: خانم معلم ما می خواهیم برویم مشهد، آن هم همین الان، بعد از من می خواهد که صندلی ها را بچینم، بچه ها رو صندلی می نشینند، رضا خلبان می شود و به سوی حرم اما رضا (ع) پرواز می کند.

با دل کوچکشان انگار واقعا وارد حرم امام رضا (ع) می شوند..از روی صندلی بلند می شوند، دست روی سینه می گذارند و به امام سلام می دهند.

رضا و علی اصغر بلند می گویند: السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا..بعد شعری برای امام زیر لب زمزمه می کنند، چنان صادقانه و خالصانه شعر می خوانند که گویی در حرم هستند، ناخودآگاه فضای حرم را حس می کنیم..چه کودکان با احساسی…

خانم مربی برای بچه ها آب میاورد، لیوان ها را به بچه ها می دهم، رضا تا آب را می نوشد، سلامی به امام رضا (ع) می دهد، همکار عکاسم می گوید: رضا امام حسین (ع) یادت رفت، جواب می دهد: آن وقت باید پروازی هم به کربلا داشته باشیم، بچه ها ذوق می کنند، سوار صندلی ها به سوی کربلا پرواز می کنند..

وقت خداحافظی می رسد، با بچه ها یکی یکی خداحافطی می کنیم، نوبت که به رضا می رسد، گونه اش را می بوسم و می گویم برای دیدنتان می آییم دوباره.. لبخند ملیحی روی لب هایش می نشیند و می گوید: باز هم بیایید.

از روزی که در این مهدکودک امام رضایی شدم می گذرد، احساس یک زائر را دارم که زیارتش عجیب به دل نشسته، خدا خدا می کنم کسی پیدا شود تا رضا کوچولوی گزارش ما را به همراه دوستانش برای پابوسی از شاه خراسان به مشهد ببرد.

چقدر حس خوبی دارد برآورده کردن آرزوهای یک کودک؛ آن هم کودکی محروم از دیدن رنگ های کودکانه شده است؛ باشد که امام رضا (ع)، امام مهربانی ها نگاه عاشقانه اش را از هیچ یک از ما دریغ نکند.

منبع: خبرگزاری آناج

درباره ی zahrabi

همچنین ببینید

به مناسبت فرا رسیدن روز جهانی ایمنی عصای سفید، به همت مؤسسه ی فرهنگی-هنری نابینایان بصیر تبریز، وبینار آشنایی با دکتر محمد خزائلی، میراث اجتماعی خدمات و اثر بخشی خدمات او، برگزار شد.

بازدید: 148

آغاز دوره پیشرفته آموزش بافت سنتی

بازدید: 149

۵ دیدگاه

  1. سلام خیلی عالی بود. من واقعا تحت تاثیر این مطلب بسیار خوب شدم. از عزیزانی که این گزارش خیلی خوب را تهیه کرده اند تشکر می کنم. امیدوارم یکی از مسئولین شهرمان یا استانمان هم شده این مطلب را بخوانند. من از همه شما بصیریها تشکر می کنم که زحمت می کشید و برای بچه های نابینا آموزش می دهید و برای نابیناین دیگر هم که نیازهای دیگری دارند کلاسهای مختلف و حرفه یاد میدهید. از مدیرکل بهزیستی استان انتظار دارم اگر برای یکبار هم شده به موسسه تشریف بیاورند متوجه بشوند که چقدر موسسه برای رشد نابینایان تلاش می کند. اما بهزیستی استان هیچ حمایت مادی از آنها نمی کند.

  2. سلام بر دوستان و کارکنان موسسه
    باز هم از خبرگزاری آناج تشکر و قدردانی میکنم که این مطلب خوب رو انتشار دادن
    امید است اینکه بچه های کوچیک همنوعمون نیز پیشرفت روز افزونی داشته باشن, انشا الله.
    سربلند و پیروز باشین, در پناه حق

  3. سلام و عرض ادب خدمت همه دوستان گرامی. بسیار خوشحالم که فصل تابستان امسال برای بصیر فصلی پر از فعالیت و تلاش بوده است. همانطور که مطلع هستید امسال موسسه بصیر با رویکردی متفاوت پا به عرصه آموزش و نحوه گذراندن اوقات فراغت عزیزان تنابینا و کم بنا نموده است. فعالیتهای مربوط به کودکان نابینا و آموزش این نونهالان با برگزاری کلاس قصه گویی, کاردستی, بازی فکری و… کلاس سفالگری و برگزاری کلاسهای زبان انگلیسی بصورت ترمی با همکاری موسسه زبان آموزی افق سپید تبریز و برنامه های دیگر حال و هوای خاصی به بصیر داده است. تشکیل کلاسهای صنایع دستی برادران با استادی آقای بایرامی که بسیار هنرمند هستند و با حضور عزیزانی چون هادی, محمد, ابو الفضل, علی و… صنایع دستی خانمها با فراهم آوری آموزش کارهای جدید و هنرهای جدید دستی. ادامه یافتن کلاسهای مکالمه عربی با حضور استاد دکتر عزیزپور, تشکیل کلاسهای آموزشی کامپیوتر در دو سطح با حضور خانم مهندس تقی پور و چندین کلاس دیگر مانند دوره های قرآنی و معارف اسلامی، شکل و فرم جدیدی به موسسه نابیناین بصیر داده است. واقعا پوشش همه فعالیتها و همه برنامه های بصیر حتی بصورت نوشتاری هم کاری سخت و دشوار است. امروز هم دوستان با حضور بیش از صد نفر از عزیزان عضو بصیر در منطقه بسیار زیبای قوریگل تبریز اردو رفته اند. امیدواریم برای تک تک دوستان خوش بگذرد. برنامه های زیادی در تابستان در پیش است و به امید خداوند و همت همه اعضا همه آنها را اجرایی خواهیم کرد.
    موفق و تندرست باشید.

  4. گزارش جالب و تاثیر گذاری بود. قطعا دستانی غیبی به یاری این کودکان دل آسمانی خواهد شتافت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

12 − دو =