خانه / اخبار / اجتماعی / دایی جون شهردار!

دایی جون شهردار!

بازدید: 166

معلولان، قشری که تنها یک هفته از سال در معرض توجهند!

مجتبی رحماندوست

مجتبی رحماندوست عضو کمیسیون اجتماعی مجلس، به مناسبت پایان یافتن هفته معلولان در مطلبی داستان گونه به تشریح مشکلات این قشر از جامعه پرداخت و به ضرورت توجه بیشتر مسئولان به رفع دغدغه‌ها و حمایت از معلولان پرداخته است. متن ارسالی این نماینده مجلس را در زیر می خوانید:

دایی جون شهردار! این اولین باری نبود که بین آقای حیدر بنایی و آقای مهدی شکوری بحث شدید در می گرفت. این آقا حیدر سعی می کرد به آقا مهدی بقبولاند که مسئولان عمرانی کارشان درست است. اما آقا مهدی پا را در یک کفش کرده بود که نه. این بار هم بحث از همین جا شروع شد. آقا جان تو چرا نمیخواهی قبول کنی که همه مسئولان دلشان برای مناسب سازی محیط شهری می سوزد و تلاشهای زیادی در این باره انجام میدهند؟ کدام تلاشهای زیاد؟ – این همه همایش مناسب سازی که تشکیل می دهند، کار نیست؟ گنجانیدن بند ج در ماده ۱۹۳ قانون سوم توسعه کار نیست؟ آیا آیین نامه همین بند را که دولت تصویب کرده، ندیده ای؟ خیلی اساسی و درست و حسابی تهیه شده.

آقا مهدی نمی تواند سکوت را ادامه دهد و می پرسد: از کِی تا حالا از این همایش ها و ماده قانونی کار درآمده است؟ آقا حیدر میگوید: تو بدبینی وگرنه اگر سری به بخشنامه ها میزدی و میدیدی که در طول این سی سال چند بخشنامه از سوی رئیس جمهور، نخست وزیر، معاون اول، وزیر مسکن، رئیس سازمان بهزیستی، استانداران، معاونان عمرانی و دیگران صادر شده و چقدر به این کار اهمیت داده‌اند، این‌قدر نِق نمیزدی. – چه فایده؟ – نگفتم بدبینی. ای کاش سری به مرکز تحقیقات مسکن میزدی و تعداد کتابهایی را که در آنها استاندارد‌های مناسب سازی برای معلولان چاپ شده، می دیدی. تا حالا چندین کتاب تألیف شده، چندین کتاب ترجمه شده، باز هم طلبکاری؟ – این کتابها برای ‌من و تویِ ویلچری میشود رمپ؟ میشود مناسب سازی؟

آقا حیدر با ناراحتی میگوید: تو درست بشو نیستی. من که خودم از نزدیک شاهد فعالیت های این عزیزان هستم، نمی توانم مثل تو نمک نشناس باشم. آقا مهدی می پرسد: مثلاً چه فعالیتی؟ – همین پارسال بود که هفت نفر از مسئولان به یک سفر ده روزه مطالعاتی به اروپا رفته بودند تا الگوهای مناسب سازی را از نزدیک مشاهده کنند و حس بگیرند تا در برگشت از اروپا دست به کار شوند و کشور ما را هم به سطح آنها برسانند. – حالا رساندند؟ – صبر داشته باش از پارسال تا حالا هنوز وقتی نگذشته، لابد دارند برنامه ریزی می کنند. آقا مهدی با ناراحتی جواب میدهد: به همین خیال باش!

دست آخر آقا حیدر که احتمال کمترین هدایت و اصلاحی را درباره آقا مهدی از دست داده، می گوید: تو هرطور که می خواهی فکر کن، ولی من از اینکه شهردار و معاون عمرانی و دیگر مسئولانمان همایش های علمی برگزار می کنند و درباره مناسب سازی سخنرانی می کنند، جلسات تشکیل می دهند و مصاحبه می کنند، می فهمم که آنها خیلی به این موضوع بها می دهند و همیشه شاهد پوستر‌ها، تابلو‌ها، بیلبوردهای بزرگ و رنگی در سراسر شهر هستم که نظر مردم را به اهمیت موضوع مناسب سازی جلب میکند و باید از بابت این توجه عمیق، دست مسئولانمان را ببوسیم.

اگر به آقا مهدی کارد بزنی، خونش در نمیآید. از سطح فکر دوستش و معیارهایی که او برای خودش درست کرده، بشدت عصبانی است. پیش خودش میگوید: «خدایا چه میشد این موضوع به این راحتی، بعد از سی سال در این آغاز راه نمانده بود. این دیگر ربطی به خط راست و چپ ندارد، ‌اینکه بودجه کلانی نمیخواهد، اینکه یک عرف بین المللی است، اینکه در کشور ما که هشت سال جنگ داشته، جای اما و اگر ندارد. ما چه گناهی کرده ایم که مسئولانمان دردمان را نمیفهمند. خدایا برسان!» آقا مهدی متوجه نمیشود که این جمله آخر را با صدای بلند ادا کرده است.

آقا حیدر می پرسد: خدا چه چیزی را برساند؟ – یک دایی جون شهردار. – دایی جون شهردار دیگر چه صیغه ای است؟ آقا مهدی می پرسد: علی قهرمان را میشناسی؟ – کدام قهرمان را؟ – قهرمان والیبال نشسته را که هر دو پایش از بالاترین نقطه قطع شده و فقط تنه‌اش مانده. – میشناسم. مگر چه شده؟ – دایی اش شهردار شهرشان است. از بس این خواهرزاده هفتاد درصدی نق زده و تلاش کرده و دایی جون را تحت تأثیر قرار داده، خیلی از اماکن عمومی و معابر شهرشان را مناسب سازی کرده‌اند. آقا حیدر می گوید: خدا برای ما هم برساند. آقا مهدی میگوید: چی؟ – همان دایی جون شهردار را دیگر!

ولی من چند طرح اساسی و مهم دارم که اگر عملی شوند، مشکل مناسب سازی حلِّ حل است. – مثلاً؟ بیا با هم دعا کنیم که تمام جانبازان ویلچری و معلولان این کشور شفا پیدا کنند، تا اصلاً موضوع مناسب سازی از اصل منتفی شود. – بابا تو هم ما را گرفته ای ها! – بیا دعا کنیم که ویلچرهای همه معلولان و جانبازان یک خاصیت جادویی پیدا کنند که به هر مانعی که میرسند، بطور معجزه‌آسا از آن رد شوند. – دیگر از این راه حلهای سطح بالا نداری؟ – چرا، بیا دعا کنیم که یک شب که میخوابیم، صبح بیدار شویم ببینیم همه اماکن عمومی و معابر مناسب سازی شده‌اند و فرشتگان معمار همه کارها را انجام داده‌اند. – لطفاً از این پیشنهادهای مهم صرف نظر کنید، کافی ‌است. – از قدرت خدا به دور میبینی؟ اگر آنها که باید کار کنند، نمیکنند، لابد منتظر چنین معجزاتی هستند.

آقا حیدر می گوید: آنها هم تلاش خود را می کنند. خدا از آنها هم قبول کند! آقا مهدی میگوید: تو تا به حال نشنیده‌ای که مغازه ای، اداره ای، مسئولی، فردی به تو بگوید این مشکل توست و به این وسیله مسئولیت را از خودش سلب کند؟ – این سؤال چه ربطی به مناسب سازی دارد؟ آقا مهدی می گوید: آنهایی که برای مناسب سازی، هم مسئولیت دارند و هم توان دارند، ولی اقدام نمیکنند، در واقع با زبان بیزبانی به معلولان میگویند: این دیگر مشکل شماست، می خواستید سالم باشید و امیدوارم خداوند اینگونه مسئولان را شفا بدهد یا خودشان چند نقطه. – خودشان چی؟ – خودشان چند نقطه. آقا مهدی که کم کم دارد از خستگی و تأثیر نکردن حرفهایش در آقا حیدر به تنگ میآید، به او میگوید: لا اقل یک دعا میکنم، آمین بگو.

– خداوندا به دل همه مسئولانی که در امر مناسب سازی وظیفه دارند، بینداز که به طور جدی به کار مناسب سازی اماکن عمومی و معابر شهری بپردازند! آقا حیدر میگوید: آمین! و آقا مهدی میگوید: و حالا چند پیشنهاد میدهم که هیچکدام عملی نیستند. آقا حیدر میپرسد: اگر عملی نیستند، پس چه فایده؟ – برای اینکه در تاریخ بماند. مگر ما از آنها که حرفشان در تاریخ میماند، چه کم داریم؟ – حالا بگو ببینم منظورت از پیشنهادات غیر عملی چیست؟

– پیشنهاد میکنم که کلیه مسئولان کشور بسیج شوند و کار اجرای بند ج ماده ۱۹۳ قانون توسعه سوم و آئین‌نامه اجرایی آن و ماده مشابه در قانون چهارم را تا قبل از پایان برنامه، کاملاً عمل کنند. – یک چیزی بگو که بشود! – قبول. اینها قبول کنند که تا پایان برنامه چهارم توسعه با یک برنامه‌ریزی متعادل و حساب‌شده کار را تمام کنند. دائم با سمینار و سخنرانی موضوع را باد نکنند که فردا بترکد و اثری نماند. در یک مسیر از پیش تعیین شده، در طول چهار سال و نیم، کار را به سامان برسانند. – این پیشنهاد که کاملاً عملی است، چرا میگویی غیر عملی؟ – ببینیم و تعریف کنیم! – پیشنهاداتت تمام شد؟

– نه، حداقل از هر استانی یک شهر را و از پایتخت کشور یک منطقه را و از هر مرکز استانی یک محله را تعیین کنند و صد درصد مناسب سازی کنند. – تمام؟ – نه، بازهم پیشنهاد غیر عملی دارم. – پیشنهادت چیست؟ – اینکه متخلفان در امر مناسب سازی در طول سی سال گذشته، خصوصاً بیست سال پس از جنگ را شناسایی و تنبیه و جریمه کنند؛ چه اشخاص حقیقی را و چه سازمانها و مراکز را. – تو چه حرفها میزنی؟ اصلاً درباره متخلف و تنبیه حرف زدن تضعیف نظام است. زبانت را گاز بگیر! – یک پیشنهاد دیگر بدهم؟ – بنال!

– پیشنهاد میکنم کلیه مسئولانی که عملیات مناسب سازی به آنها مربوط میشود، هفته‌ای یک روز، نه ماهی یک روز، نه هر فصلی یک روز، نه هر شش ماهی یک روز، حد اقل سالی یک روز سوار ویلچر شوند و رفت و آمد و کار آن روز خود را تماماً و بدون اینکه پیاده شوند، با ویلچر انجام دهند. – اینکه پیشنهاد خوبی است. – اگر خوب است، تا حالا شنیده‌ای که عمل کنند؟ – بحث را سیاسی نکن!

آقا حیدر از شدت بدبینی آقا مهدی جوش می آورد و می گوید: گفتم که تو درست بشو نیستی، این خط و این نشان. حالا کمی صبر داشته باش، اگر در آینده نزدیک شاهد مناسب سازی تمام کشور نبودیم. این را میگوید و دیگر منتظر شنیدن جواب نمیماند و میرود که راهی منزل شود که در اولین مانع باز میماند. آقا مهدی هم از پشت سر میرسد و هر دو پشت همان مانع متوقف میشوند و چشم امید به رهگذران میدوزند تا  کمک کنند آنها از مانع بگذرند!

درباره ی fekri

یک دیدگاه

  1. سلام: دست این نماینده عزیز درد نکنه ، باز یکی توی مجلس پیدا شد که از دل این معلولین حرف بزنه. البته این روزها بعضی نماینده ها خیلی خوب از حقوق معلولین به ویژه بحث اشتغال معلولان در وزارتخانه آموزش و پرورش کشور دفاع کرده اند. و چند بار وزیر رو به مجلس کشیده اند، که این اقدامات واقعا خوبه. من خواستم از این نوع حرکتها که مسائل و مشکلات معلولان را مطرح می کنه و در راستای احقاق حق اونا حرکت میکند تشکر کنم.
    امیدوارم موسسه بصیر از آقای رحمان دوست بخاطر این مطلب مناسب که خیلی خوب وضعیت وخیم معلولان را از ابعاد مختلف با زبان شوخی تصویر میکنه، تشکر کند. با تشکر از فعالان سایت بصیر که اخبار و گزارشهای مختلف را سریع بارگذاری میکنند … ساعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو × 3 =